-
بابا نت
پنجشنبه 8 مهر 1389 14:31
میخوام ترک نت کنم نه به خاطر درس و اینا دیگه هیچی تو مغزم نمیاد ولی میام به بقیه وبلاگا سر میزنم بی خودنوشت۱:رفتم رفتم رفتمو بار سفر بستم بی خودنوشت۲:دو روز پیش ساعت ۱ این اتفاق افتاد 01:23:45 6\7\89 اعداد 0123456789 پشت سر هم شد که هر صد سال اتفاق میوفته بی خود نوشت اخر:گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ هفت رنگش میشود...
-
همچنان بی عنوان!!!..............................................
شنبه 3 مهر 1389 16:56
…..,”””” . …””””. ……/…./…|….| ……./…./..|….| ……../…./.|….| …__.-;…./|….| ..;…/…/__`…{ …/…/..(..`/…| …\/_\/_/…/…| …|………/…./| ….|…-’…\.’….) …../…..`…..\ ……|……….| ……|……….| یه درصدم فکر نکنید جنبه سیاسی داره ها برا خندست بی خود نوشت۱:اگه یه معلم دیگه بگه با فلانی نسبتی داری هم خودم هم معلمرو میکشم بی خود نوشت۲:به قول یکی...
-
نمیدونم والا!!!.................................................
پنجشنبه 1 مهر 1389 16:05
اقا امروز روز اول مدرسه ها بود و از قضا یه معلم داشتیم شکلکشو نداشت بزارم توصیفش میکنم ۱ـ دکمه ها تا بالا بسته ۲ـ ریش داره ۲ تن ۳ـ صحبتاشم ۳ تا در میون می فهمیدی ۴ـ قد داشت در حد محمود ۵ـ نمیگم سیاسی نشه حالا مدرسه عالی باشه وقتی معلمش این باشه بی خود نوشت۱:چقدر بده معلما فامیلاتونو بشناسن از قضا فامیلاتونم خر خون...
-
اخرین روز تابستان ۱۳۸۹..........................................
چهارشنبه 31 شهریور 1389 11:43
اقایون وخانوما امروز روز اخر تابستونه و از فردا باید ساعت ۶ از خواب بیدار شیم که این از همش بد تره بی خود نوشت۱:رفم سلمونی و موهای نازنینمو زدم کلمم مثل این شکلکست بی خود نوشت۲:مهمونا رفتن ولی گفتن باز شب بر میگردن مهمون از این تلپ تر وجود نداره بی خود نوشت۳:این چه وعضشه که تو تابستون هم مشق میدن خب ادم نمیتونه بنویسه...
-
وقتی همه خواب بودن..............................................
سهشنبه 30 شهریور 1389 19:43
اقا کاری نداشتم گفتم فقط بگم ۱ روز دیگر تا مدارس بی خود نوشت۱:هنوز مهمانان نرفتن ولی الان خوابن منم از فرضت استفاده کردم بی خود نوشت۲:خیلی چیزا بود می خواستم بنویسم ولی از ذهنم پرید بی خود نوشت۳:از همه کسانی که تولدمو تبریک گفتن ممنون اینم از طرف من بی خود نوشت۴:ایول دیگه این تبلیغم سیاسی میاد (البته بعضی وقتا) بی خود...
-
السلام و علیکم و رحمت ا.. و برکاتو..............................
دوشنبه 29 شهریور 1389 22:11
اقا قراره واسمون مهمون بیاد . . . اخه مهمون نیست که زلزلست . . . اصلا مگه میشه مهمون شب خونه ادم بمونه . . . مهمون میگن مثل گل ولی گلم خوار داره دیگه(اینا از گل گذشتن فقط خوارن) بی خود نوشت۱:اگه ۲ یا ۳ روز نبودم بدونید واسه مهمونه بی خود نوشت۲:بازم چون شدتش زیاده بی خود نوشت۳:این بی خود ترین تولد سالم بود و اصلا خوش...
-
مبارکه مبارکه اومدنم تو زندگی مبارکه............................
دوشنبه 29 شهریور 1389 10:47
امروز تولدم . . . . . ولی خیلی مزخرفه نه مهمونی نه کیکی نه کادویی تازشم مجبورم تنها باشم تولد از این مزخرف تر نمیشه نه بی خود نوشت۱:هرکی کیک میخواد اول باید کادو بده بی خود نوشت۲:یه خوانندس تازه کفشش کردم اسمش جاستین بیبر ولی لینکشو نمیذارم دانلود کنید که بی خود نوشت۳: فرصت باقی مانده ......۲......۳ بی خود نوشت4:اقا...
-
اه چه کوتاه است.................................................
شنبه 27 شهریور 1389 21:03
اقا من نخوام اپ کنم باید کی رو ببینم خب مخ یاری نمیده دیگه بی خود نوشت1: 4 روز دیگه بی خود نوشت2:اقا این کامپیوتر من یخته هنگ بود اگه دیر جوابتونو دادم بُبُخشید بی خود نوشت3:حالم بده احوالم بده مزخرفامو گوش نده:دی بی خود نوشت4:نمیدونم پستم چه ربطی با عنوان داشت؟ بی خود نوشت5:دیگه بستونه برید خونه هاتون
-
عشق.............................................................
جمعه 26 شهریور 1389 18:51
یه جا دیدم دارن حرف حق میزدن کفتم شمام بهره مند شید عشق یعنی ۳ ثانیه نگاه، ۳ دقیقه لبخند، ۳ ساعت صفا، ۳ روز آشنایی، ۳ هفته وفاداری، ۳ ماه بیقراری، ۳ سال انتظار، ۳۰ سال پشیمانی... بی خود نوشت۱:به عروسی دعوت شدیم بی خود نوشت۲: ۵ روز دیگه
-
:دی-۲
پنجشنبه 25 شهریور 1389 11:38
۷ روز بود . . . . شد ۶ روز تنها ۶ روز دیگر هر نظر در هرروز یک امتیاز
-
:دی
سهشنبه 23 شهریور 1389 23:00
اولا اصلا حوصله ندارم پام درد میکنه سرمم داره میترکه بابا غلط کردم مطلب پایینو نوشتم اصلا ترک تحصیل میکنم میرم کار میکنم خوبه بعدشم فقط ۸ روز دیگه
-
روز شماری تا بای بای
دوشنبه 22 شهریور 1389 19:25
اقا من تا اطلاع ثانوی باید درس بخونم و کمتر میتونم سر بزنم اخه دیگه باید از اول راهنمایی درس بخونم تا کنکور قبول بشم شماره تلفن من ....... 0935(یه علت شعونات اخلاقی و سست نشدن پایه های اسلام سانسور شده:دی) ولی نگران نباشید تا اول مهر درست 9 روز مونده بی خود نوشت1:از امروز روز شمار مانده به مدارس رو شروع میکنم بی خود...
-
.....:.....:.....:.....:.....:.....:.....:.....:.....:.....:....
یکشنبه 21 شهریور 1389 23:33
غم دارم . . . . دلم گرفته . . . نمیدونی چه غم بزرگیه . . . . . . . . . . . . . . مدرسه هوووووووووووووووووووووووووووووووووو
-
ان کوچه.........................................................
شنبه 20 شهریور 1389 19:26
این شعراز فریدون مشیریه بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید: یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم...
-
شششهههررربببااازززییی...........................................
جمعه 19 شهریور 1389 23:18
همین الان از شهربازی برگشتم بد نبود ولی حالا احساس دارم(گلاب به روتون) جای شمام خالی بود بی خود نوشت۱: این اولین بی خود نوشتمه بی خود نوشت۲: اخ شونم از اون موقع بد جور درد میکنه
-
این شعرو یه جا دیدم یادم نیست کجا قشنگ بود گفتم بزارم...........
جمعه 19 شهریور 1389 12:19
گرگها خوب بداننددراین ایل غریب گرپدرمَردتفنگ پدری هست هنوز گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز آب اگرنیست نترسید که در قافله مان دل دریایی و چشمان تری هست هنوز . -------------------------------------------------------------------------- تو مپندار که مردان خدا تشنه شدند یا که مردان قبیله،...
-
تموم شد و اومد..................................................
پنجشنبه 18 شهریور 1389 23:30
اخ ماه رمضونم تموم شد . . . . حالا عید شما مباررررررررررررک
-
گفت و گوی اختصاصی با مجسمه ی فردوسی.............................
پنجشنبه 18 شهریور 1389 11:19
من مصاحبه ای با مجسمه جناب فردوسی انجام دادم.پس از این که با موبایلش تماس گرفتم.شنیدم: چو خواهی که پیدا کنی گفت گوی بباید بگویی سخن در پیغام گوی اما وقتی فهمید که من ( ) هستم گوشی را برداشت او از احوال خودش و اوضاع روز گار گفت و در نهایت یادی هم از رستم کرد: (چنان گشته بی خواب و پزمرده ام ) کمی خسته و بی حال و سر گشته...
-
اخ که عشق مرده..................................................
چهارشنبه 17 شهریور 1389 19:17
هر که خوبی کرد زجرش می دهند هر که زشتی کرد اجرش می دهند باستان کاران تبانی کرده اند عشق را هم باستانی کرده اند هر چه انسانها طلایی تر شدند عشق ها هم مومیایی تر شدند اندک اندک عشق بازان کم شدند نسلی از بیگانگان آدم شدند.
-
اخ از دست دنیا..................................................
سهشنبه 16 شهریور 1389 22:47
دستم را از پنجره بیرون میکنم و سیگارم را میتکانم چراکه دنیا جاسیگاریه من است...... (حسین پناهی)
-
اینو میگیم سه تایی من و غم و تنهایی.............................
دوشنبه 15 شهریور 1389 14:12
هیچ وقت به خدا نگو یه مشکل بزرگ دارم به مشکل بگو من یه خدای بزرگ دارم . . .
-
سوال و جواب.....................................................
شنبه 13 شهریور 1389 19:26
سوال: چطوری میشه چهار تا فیل رو توی یک مینی ماینر جا کرد ؟ جواب: دو تا جلو، دو تا عقب. سوال: چند تا زرافه توی مینی ماینر جا می شن؟ جواب: هیچی ! مینی ماینر پر از فیله. سوال: چطوری میشه یک فیل رو توی یخچال جا کرد؟ جواب: اول در یخچال را باز می کنیم. دوم فیل را درون یخچال می گذاریم. سوم در یخچال را می بندیم. سوال: چطوری...
-
به سلامتی...........................
جمعه 12 شهریور 1389 11:22
به سلامتی رفیقایی که از پل نامردی رد نمیشن و تو دریای مردونگی غرق میشن به سلامتیِ درخت! نه به خاطرِ میوهش، به خاطرِ سایهش. به سلامتیِ دیوار! نه به خاطرِ بلندیش، واسه اینکه هیچوقت پشتِ آدم رو خالی نمیکنه. به سلامتیِ دریا! نه به خاطرِ بزرگیش، واسه یکرنگیش. به سلامتیِ سایه! که هیچوقت آدم رو تنها نمیذاره. به...
-
زمر اولین پست رمز دار.....................
جمعه 12 شهریور 1389 11:15
خب مشکل حل شد حالا میتونید برید ببیمید رمز: ۱۳۵۲۴۶
-
اولین پست رمز دار...............
پنجشنبه 11 شهریور 1389 15:26
-
خر جراحت......................
پنجشنبه 11 شهریور 1389 10:47
من احساسمو دادم شونه حایی گرفتم که اهنی شونه های من خرن میتونن دنیا رو بکشونن اصلا شونه هام خرن نه من خود خرم اصلا من خرخرم من یه خر گاوم خب حالا که اثبات شد خرم حالا بریم ترجمه مفصل قسمتی از جراحت اگر کسی پیشنهادی برا عنوان داره بگه
-
مرد ها نخوانند..........................
سهشنبه 9 شهریور 1389 19:38
خیلی وقت بود پست خنده دار ننوشته بودم گفتم اینو بنویسم 1- مردان خوب، زشت هستند. 2- مردان خوش قیافه، خوب نیستند. 3- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند. 4- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند. 5- مردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند. 6- مـردانی که آنچنان خوش قیافه...
-
تنها و خسته........................
سهشنبه 9 شهریور 1389 18:54
مرا این گونه باورکن ... کمی تنها ... کمی خسته ... کمی از یادهارفته ... خداهم ترک ما کرده خدا دیگر کجا رفته؟؟ نمی دانم مرا آیا گناهی هست؟! که شاید هم به جرم آن غریبی وجدایی هست ... مرا اینگونه باور کن ... کمی تنها ... کمی خسته ...
-
هیچ وقت هیچ چیز برای نگرانی وجود نداره.......................
سهشنبه 9 شهریور 1389 13:38
فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه سالمی یا مریض. اگر سالم هستی، دیگه چیزی نمونده که نگرانش باشی؛ اما اگه مریضی، فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه دست آخر خوب می شی یا میمیری. اگه خوب شدی که دیگه چیزی برای نگرانی باقی نمی مونه؛ اما اگه بمیری، دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه به بهشت بری یا به...
-
فهمیدن یا نفهمیدن......................
دوشنبه 8 شهریور 1389 16:21
من از عمرم چه فهمیدم؟ نفهمیدم چه فهمیدم. همان اندازه فهمیدم که فهمیدم نفهمیدم.