سرزمین عشق

مدرسه مدرسه مدرسه ها وا شده روی بدبختی ها!!!

سرزمین عشق

مدرسه مدرسه مدرسه ها وا شده روی بدبختی ها!!!

این شعرو یه جا دیدم یادم نیست کجا قشنگ بود گفتم بزارم...........

گرگها خوب بداننددراین ایل غریب
گرپدرمَردتفنگ پدری هست هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز
آب اگرنیست نترسید که در قافله مان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز.
--------------------------------------------------------------------------
تو مپندار که مردان خدا تشنه شدند
یا که مردان قبیله، هدف دشنه شدند
ما نه از مرگ بترسیم، نه از شمر و یزید
چون که از جانب حق، باد کرامات وزید
پسر کوچک گهواره چوبی برخاست
پرچم کاوه آهنگر ما، دین خداست
پرچم سبز پدر، شیر خدا، در کف او
همه مردان خدا، پشت سرش، در صف او

تموم شد و اومد..................................................

اخ ماه رمضونم تموم شد           

حالا عید شما مباررررررررررررک           

گفت و گوی اختصاصی با مجسمه ی فردوسی.............................

من مصاحبه ای با مجسمه جناب فردوسی انجام دادم.پس از این که با موبایلش تماس گرفتم.شنیدم:
چو خواهی که پیدا کنی گفت گوی بباید بگویی سخن در پیغام گوی
اما وقتی فهمید که من () هستم گوشی را برداشت او از احوال خودش و اوضاع روز گار گفت و در نهایت یادی هم از رستم کرد: 


(چنان گشته بی خواب و پزمرده ام )      کمی خسته و بی حال و سر گشته ام 


(بسی رنج بردم در این سال سی)       که اتمام گشت اقساط پزو پارسی 


(بسی گشته ام در فراز و نشیب)         زنم میزند بر سرم دایْم مهیب 


(به پیری بسی دیدم اورد گاه)              کمر خم نکردم جز به یارانه ها 


(جز از تیرگی شب دیده ندید)              که هستند بعضی ندید و پدید 


(خرد دور شد عشق فرزانه گشت)        مجسم گران شد یک به یک ک ش برفت 


                   بخو اهم روم پیش مشایی رحیم بگویم 


(که بیچارگان را همی یاوری)                دمت گرم به حالم بکن داوری 


(همه شهر ایران به دیدن شدند)           به پای شبکه ی استان به زانو شدند 


(همی ماند از کار گیتی شگفت)           که اشکبوس هم لیسانسش را گرفت 


(که من چون ز همشیرگان برترم)          بقیه برن بمیرن فدای سرم 


(چنین است رسم سرای درشت)          که پارتی کند زود کارت درست 


(یکی چاره باید کنون ساختن)               سهم ابو مسلم کجا بود باختن 


(بیابان سراسر همه بنگرید)                  که استیل ازین را بشاید خرید 


(ز سختی به رستم فرو بست دم)          کنون کارش افتاده به ازانس دم 


(نشست بر رخش رستم چو گرد)           مسافر می برد او در ایام فرد 


(به پرسش گرفتند کاین کار چیست؟)      بگفت که این همان مسافر کشیست 


(چنین گفت رستم به اواز سخت)           چه کنم دخترم هست در دم بخت 


(چو بخشایش پاک یزدان بود)                مصرع اول مال فردوسی بود
 


هر کی کپی کنه خره و الهی بمیره چون من دو ساعت وقت گذاشتم تایپ کردم

اخ که عشق مرده..................................................

هر که خوبی کرد زجرش می دهند
هر که زشتی کرد اجرش می دهند
باستان کاران تبانی کرده اند
عشق را هم باستانی کرده اند
هر چه انسانها طلایی تر شدند
عشق ها هم مومیایی تر شدند
اندک اندک عشق بازان کم شدند
نسلی از بیگانگان آدم شدند.
               

اخ از دست دنیا..................................................

دستم را از پنجره بیرون میکنم و
سیگارم را میتکانم
چراکه دنیا جاسیگاریه من است......
(حسین پناهی)

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید